زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دیـدم وسـط باغـچـه پرپـر شدنت را پـامـال لـگـدهـای مـکـرر شدنت را بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند زهـرا، همه دیـدند معـطر شدنت را با کـشتن یک سوم سادات، گرفـتـند از چـهـرۀ تو لـذّت مـادر شـدنت را یا مُـنْهَـدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنـیدم تـنها، سپـر غـربت حـیدر شدنت را یا ناحِـلَـةَ الْجِـسْم چه آمد به سر تو؟ آهسته بخوان روضۀ لاغر شدنت را زهرای رشیده به چه تشبـیه کنم من با پیکـر یک طفـل برابر شدنت را؟ یا بـاکِـیَةَ الْعَـیْن ز چـشـمان تو دیـدم چون آیـنهای تار و مکـدر شدنت را دستار به سر بسـتهای و بین نمازت زهـرا هـمه دیـدیـم پیـمـبر شدنت را من حاجت خود گفتهام و هیچ نگفتی! وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را ای چشم صبوری نکن و فکر شفا باش تقدیم به پهلوش کن این تر شدنت را |